ذهن است دیگر،برای خودش می رود و می رود و می رود...

هر وقت به این جای آهنگ داریوش می رسم که می گوید : «یه روزی میاد که نمی دونیم چی هستیم ،یار کی بودیم و عشق کی بودیم و کی هستیم» یاد یک چیزی می افتم که چند سال پیش در یکی از وبلاگ ها خوانده بودم.

دکتری که تخصص آلزایمر داشت این بیماری را بیماری قرن خوانده بود و گفته بود آنقدر که باید،به این بیماری،پیشگیری و درمان آن توجه نمی شود. گفته بود «اینقدری که در شبکه های ماهواره ای تبلیغ سفت کننده سینه و بزرگ کننده آلت تناسلی مردان می شود در مورد این بیماری صحبت نمی شود و بنابراین ما در بیست سی سال آینده زنانی داریم با سینه های سفت و مردانی با آلت های تناسلی بزرگ که هیچ کدام یادشان نمی آیند اینها به چه دردی می خوردند.»

...


نظرات 3 + ارسال نظر
Lidoma پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:54 ق.ظ http://lidomadl.com

سلام دوست من.وب زیبایی داری.اگه وقت کردی به وب منم سر بزن و نظرتو مطرح کن.

ساغر یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ق.ظ http://kachab.blogsky.com/http://

خواستم بنویسم "هاهاهاهاهاهاهاها"، اما بعد به این نتیجه رسیدم که،"چقدر غم انگیزه"!

soode یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ق.ظ http://soode61.wordpress.com

هی هی هی الان فکر کنم علاوه بر آلزایمر چندین و چند مرض دیگر را هم به بیماری های قرن اضافه کرد. اصلا قرن مریضی است کلن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد