این روزها دوست دارم نوشته های قدیمی ام را بخوانم،عکس های قدیمی ام را ببینم،درباره آن روزها بیشتر فکر می کنم و حرف می زنم. به شوهرم می گویم. همه این فکرهایم را می گویم. می گوید: این اصلا خوب نیست. یعنی تو آن روزها را بیشتر دوست داشتی و همه اش داری در حسرت روزهای گذشته به سر می بری. می گویم: آره واقعا همین طور است. احساس می کنم وضعیت موجود،چندان مطلوب نیست،نمی توانم مثل آن روزها بنویسم،مثل آن روزها بخوانم.مثل آن روزها زندگی کنم. همه ش فکر می کنم دارم در روزمرگی ها غرق می شوم،دارم به سطح می آیم،بیشتر و بیشتر به سطح می آیم و این ناراحتم می کند.
...
من هم! این پر رنگ ترین احساس این روزهاست