این وقتها ترجیح می دهم به جای یادداشت ها و مقاله های جدی و خبرهای مهم بروم و مجله های زرد را پیدا کنم و بخوانم. با عکس ها و خبرهای درپیت خودم را مشغول می کنم تا کمتر به فاجعه ای که در آن هستیم فکر کنم.
یک وقتی می افتم روی دور رمان خوانی و پشت سر هم دو سه تا رمان بلند را می خوانم. فیلم می بینم اما این روزها دوست دارم بیشتر فیلم های کمدی ببینم و کمتر خودم را درگیر غم و غصه و استرس و فشار روانی کنم. تلویزیون اصلا نگاه نمی کنم،نه اخبار،نه سریال،فقط گاهی پی ام سی و بعضی شبکه های موسیقی و کارتون.
با پسرم می نشینم و تام و جری می بینم،جیمبو و بعضی کارتونهای زمان کودکی خودم.
دوست دارم الکی الکی بروم بیرون و هی قدم بزنم،قدم بزنم،قدم بزنم. کمتر می خواهم حرف بزنم. فکر می کنم حرفهایم زیادی تکراری شده اند. هر چه می گویم انگار صد بار گفته ام و باز می گویم.
یک سایتی پیدا کرده ام،می روم عکس ها و نوشته های زرد می بینم و می خوانم. وقت می گذرانم فقط!
...
دقیقا خود منی!