کلمات افسار گسیخته!

این روزها عجیب کلمات در ذهنم می روند و می آیند. تند تند،پشت سرهم ، درهم و برهم. می خواهم داستان بنویسم،داستان کوتاه،داستانک! هر چه که شد.

وقتی می خوانم،می نویسم یا اگر ننویسم کلمات زیادی در ذهنم جابجا می شوند و این روزها از آن روزهاست که کلمات پشت سر هم پرتاب می شوند و هی با خودم تکرارشان می کنم ، بعدی،بعدی،بعدی! 

دارم سعی می کنم جمع و جورشان کنم،میخواهم بیاورمشان روی کاغذ.

دلم برای داستان نوشتن هایم تنگ شده،برای کمی شبیه شعر گفتن هایم! برای کلماتی که تند تند می آمدند و تند تند می نوشتم و همان یک بار نوشتن بود و کسانی که می گفتند بازنویسی کن و هیچ وقت بازنویسی نمی کردم.

...



نظرات 1 + ارسال نظر
ساغر چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ق.ظ http://kachab.blogsky.com/http://

چقدر خوب، منتظر داستان ها هستیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد